آیم هپی ؛)

ساخت وبلاگ

نشستم جلوی تی وی کأسه اناری هم کنارم و جم میبینم... أز همین سریالای داغون که ایرانیا بازی کردن! 

راستش دلیل نوشتن دوباره این بود که بگم دکتر جی بازم معجزه کرد و من دارم بهتر میشم! خیلی خیلی بهتر و اینو روز به روز با نگاه کردن به خودم توی آینه و تاییدای آبان میفهمم :) 

دیروز ظهر با آبان رفتیم خرید میوه و سبزی و خوراکی...

واسه مهمونی امشب پسر عمش میاد اینجا با خانومش و پسرش... فک کنم واسه خونه ی جدیدمون میخان کادو بیارن! 

راستی من اینجا از اسباب کشی گفتم؟ از شور و استرسام؟ از عجله هام؟؟ از هیجانمون...از اینکه الان تو خونه ی خود خودمونیم... 


دیروز عصر توی بارون رفتم آرایشگاه... ابروهامو برداشتم ، رنگشون کردم و بعد طی یه تصمیم یهویی رفتم پیش دوست مامانم ارایشگاه اون و موهامو رنگ کردم! عسلی شدم باز ؛)

خاطرات روزانه یه دختر خوشبخت......
ما را در سایت خاطرات روزانه یه دختر خوشبخت... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7daily-diary3 بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 4 بهمن 1395 ساعت: 19:14