من همان سیزدهم کز همه عالم به درم...

ساخت وبلاگ

همیشه اینطوریه که گذشته جذاب تره.حتی اگه پاییز و زمستون بوده باشه...حتی اگه منتظر بهار بوده باشی...واسه من اینطوریه لااقل...این روزا برام یه بار منفی ِ کمی دارن.ینی نبودن آبان و تا دیر وقت سرکار بودنش منو دلسرد کرده به زندگی.البته من قدرشناس هستم و کاملا درک میکنم که داره واسه زندگی مشترکمون آیندمون  سفرهای آینده و خوشگذرونی هامون تلاش میکنه ولی جای خالیش خیلی تو ذوق میزنه...وقتی که توی خیابون به سمت مرکز خرید میرم و روزهایی رو یادم میارم که با هم میرفتیم واسه خرید مانتو...یا شلوار واسه اون..عینک آفتابی...روزایی که بعد از کار میرفتیم خرید میوه و هایپر...روزایی که بعد از ناهار توی آغوش هم چرت میزدیم و در کنار همدیگه آروم بودیم.ولی العان منم و یه حجم تنهایی بزرگ...سهم من از بودن آبان یه آخر هفته س و بقیه ی روزا که باید مراعات خستگیشو کنم...نمیخوام قدر نشناس یا پر رو به نظر بیام فقط منظورم اینه که اون مدل کار کردنش رو بیشتر دوس داشتم که صب تا ظهر بود...ولی خب به هر حال life chamge...

امشب بعد از اینکه از خونه ی عمه 2 برگشتیم و مام و سیس رفتن خونه،موقعی که داشتم لباسمو آویز میکردم سر چوب لباسی همش این جمله توی ذهنم میومد که خوشبختی همون لحظه های ساده و شاد در کنار هم بودنه و چقد ساده از کنارش عبور میکنیم و قدرش رو نمیدونیم...

چیزایی که این روزا راجع بهش فکر میکنم و باعث میشه خوشحال باشم یکی موقعیت کاری سال جدیدمه و یکی سفر احتمالی پیش رو.ایناست که بهم انرژی میده...

امروز کلی چنل پیدا کردم مربوط به پایه ی خودم...نمونه سوال،خلاقیت و ایده واسه تزیین کلاس...

من دلم با هم بودن بیشتر میخواد.لحظه های عاشقانه بیشتر.درک و تفاهم بیشتر.توجه بیشتر.دوری از فکرای منفی.سلامتی.پول.آرامش.یه خونواده ی شاد.و همیشه در کنار هم بودن...

امشب داشتم پیج اینستای دوست جان  ِ 63 ایم رو زیر و زبر میکردم و از اون همه هنر آشپزی به وجد اومدم...

خاطرات روزانه یه دختر خوشبخت......
ما را در سایت خاطرات روزانه یه دختر خوشبخت... دنبال می کنید

برچسب : سیزدهم, نویسنده : 7daily-diary3 بازدید : 31 تاريخ : جمعه 17 شهريور 1396 ساعت: 1:39