این روزا به قدری داغونم که حد نداره.
دلتنگی واسه بابا، کارای مدرسه،دو رویی های همکارام، اصن حوصله ی زندگی کردن ندارم دلم میخواد بمیرم حتی.هی با خودم زمزمه میکنم دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور.اما نمیشه.حالا که همه چی جوره یه چیزایی مثه کار آبان نبودنش،نبودن بابا و....اذیتم میکنه.
اینا رو مینویسم واسه روزای شادی که هنوز امید دارم به اومدنشون...که یادم بمونه غم همیشه موندنی نیست...
برچسب : نویسنده : 7daily-diary3 بازدید : 33